الإمام ناصر محمد اليماني
20 - محرم - 1429 هـ
29 - 01 - 2008 مـ
۹-بهمن-۱۳۸۶ه.ش.
01:33 صبح
ــــــــــــــــــ
به تمام علما و همه حقجویان این امت...
بسم الله الرحمن الرحيم
والصلاة والسلام على جميع الأنبياء والمُرسلين من أولهم إلى خاتم مسكهم النبي الأُمي الصادق الأمين وعلى التابعين للحق من الناس أجمعين في كُلّ زمانٍ ومكان إلى يوم الدين ولا أُفرّق بين أحدٍ من رُسله وأنا من المُسلمين.. أما بعد،
أشهدُ أن لا إله إلّا الله وحده لا شريك له و أشهدُ أن مُحمداً عبده ورسوله و شهادت میدهم من مهدی منتظر حق هستم و به جز حق به خداوند و رسول او نسبت نمیدهم و کتاب خداوند و سنت حق رسولش را تصدیق کرده و بین خداوند و رسولش جدایی نینداخته و تمام مردم را بر اساس بصیرت آمده از جانب پروردگارم با علم و برهانی منیر به سوی حق دعوت مینمایم و تمام علمای ادیان سهگانه؛ امیّون و مسیحیان و یهودیان را به پذیرش حکمیت بر اساس کتاب خداوند قرآن عظیم فرامیخوانم؛ اگر به آن ایمان داشته باشند...من نسبت به تورات و انجیل حقیقی کافر نیستم؛ اما نکته این است که حتی اگر این دو کتاب تحریف نشده بودند هم برای استنباط احکام به آنها استناد نمیکردم تا فرمان پروردگارم را اجرا کرده باشم، چون خداوند قرآن عظیم را مهیمن بر تمام کتب آسمانی قرار داده و ضمانت کرده است که این کتاب در طول اعصار و نسلها تحریف نخواهد شد تا حجت امام برای طالبان علم و حجت طالبان علم بر امام باشد و طالب علم تا زمانی که امام، برهان علمی خود را از قرآن عظیم برایش نیاورد؛ از او تبعیت نکند. من به دنبال گرفتن حکم از سنت و پشت سر انداختن قرآن نمیروم؛ بلکه اول برای استنباط حکم به سراغ کتاب خداوند قرآن عظیم رفته و با اذن خداوند با دقتی بسیار بالا و به دور از خطا به دنبال حکم میگردم و اگر حکم مسئلهای را در کتاب خداوند پیدا نکردم؛ در اینجا برای پیدا کردن گم شدهام، سراغ سنت محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم میروم.
ای علمای امت وای تمام مردم حقجو، من خداوند را به شهادت میگیرم و شهادت خداوند برای من کافی است که من با بیان حق قرآن عظیم شما را به مبارزه میطلبم و خداوند مرا با علم و برهانی مبین که برای عالم و جاهلتان واضح و شفاف باشد؛ بر شما چیره ساخته است تا به حق، همگی شما را به کل خاموش سازم تا راهی جز تأیید کردن آنها برایتان نماند، اگر به آن ایمان دارید....شما قادر نیستید به بیان حق قرآن عظیم خرده و ایراد بگیرید؛ میدانید چرا؟! علت این است که من مانند بسیاری از مفسران، با اجتهاد و از روی ظن قرآن را تفسیر نمیکنم؛ پناه بر خدا که با اجتهاد و قبل از آنکه پروردگار، به حق آن را به من بیاموزد و آنگاه آن را از آیات محکم قرآن عظیم برایتان استنباط نمایم، چیزی را به او نسبت دهم. من فتوا بر اساس اجتهاد - به روش شما- را به کلی و کاملاً حرام میکنم.
درباره اینکه اجتهاد چیست، برایتان چنین فتوا میدهم
اجتهاد گشتن به دنبال حق است تا مطلب را با علم و برهانی قوی و منیر و قانع کننده بیابید و سپس آنچه را که خداوند بر اساس بصیرت به شما یاد داده را به مردم بیاموزید.
اما میبینم اکثر شما فتوا داده و سپس میگوید: چنین است و خداوند بهتر میداند و اگر اشتباه کرده باشم از نزد من است...! این کار بر شما حرام است، حرام است، حرام است. خداوند در آیات محکم کتابش ندانسته به خداوند نسبت دادن را بر شما حرام کرده است. خداوند در آیات محکم قرآن عظیم به شما فتوا داده است که چنین کاری، امر خداوند تعالی نیست، بلکه «ندانسته به خداوند نسبت دادن» فرمان شیطان رجیم است. هر کس که از امر خداوند رحمان اطاعت کند، به ریسمان و حبل الهی آویخته و به عروة الوثقی تمسک جسته که انفصالی در آن نیست و راه راست را نشان میدهد و کسی که ندانسته به خداوند نسبت دهد؛ از فرمان شیطان پیروی کرده و گمراه و تابع هوی و هوس شده است و مانند آن است که از آسمان سقوط کرده و پرندگان او را ربوده و یا باد او را به مکان سحیق [جهنم] افکنده باشد. علت هم این است که به ریسمان الهی و العروة الوثقی یعنی قرآن عظیم تمسک نجسته و نیاویخته است...
ای علمای امت! به حق برای شما فتوا میدهم: ساده لوح نباشید و هرکس که ادعا کرد مهدی منتظر است، فرقی ندارد ناصر محمد یمانی باشد یا اللحیدی یا السودانی و یا تمام کسانی که ادعای مهدویت میکنند، او را تصدیق نکنید؛ مگر با علم و هدایت برگرفته از کتاب منیر، حقیقت دعوتش را روشن کند و به حق، همگی شما را به کل، خاموش سازد و با برتری علمی که خداوند در علم کتاب به وی عنایت نموده بر شما چیره گردد...
ای علمای امت؛ میبینم سرگردان شدهاید و نمیدانید چگونه مهدیِ منتظرِ امت که صراط مستقیم را نشان میدهد، بشناسید!! پس به شما یاد خواهم داد چگونه مهدیونی را که ادعا میکنند امام منتظر هستند، بشناسید و حکم آن را به تفصیل، از قرآن عظیم برایتان می آوریم. قبل از اینکه برایتان شروطی را بیان کنیم که بر مهدی منتظر حق انطباق پیدا میکند؛ شما را از مکری آگاه مینماییم که شیاطین، از گذشتههای دور به کار گرفتهاند و اینکه چگونه موفق شدهاند، مردم را در هر زمان و مکانی، از ایمان آوردن به رسولان پروردگارشان باز دارند و تنها عده قلیلی از مردم پیرو رسولان شدهاند! و برای همین، شما را از عواملی باخبر خواهیم کرد که مانع شد مردم، رسولان پروردگارشان را تصدیق کنند. این حاصل مکر شیاطین با واسطه اولیای انس آنها بوده است. برای اینکه شما را از حق آگاه کنیم؛ بیایید تا ببینیم همهی امتها، همیشه و در همه جا، به رسولان پروردگارشان چه جوابی میدادند. این جواب را میتوانیم در قرآن عظیم پیدا کنیم که اخبار شما و پیشینیان و آیندگان شما در آن آمده است. به این ترتیب میتوانید جوابی که تمام امتها به رسولان پروردگارشان میدادند، بیابید؛ چون پاسخ همه آنها یکسان بود گویا نسل به نسل آن را به یکدیگر سفارش کرده بودند! خداوند تعالی میفرماید:
{مَّا يُقَالُ لَكَ إِلَّا مَا قَدْ قِيلَ لِلرُّسُلِ مِن قَبْلِكَ} صدق الله العظيم [فصّلت:۴۳]
حال در قرآن عظیم به دنبال این سخن واحد و یکسان میگردیم که امتهای رسولان پروردگار میدادند. این پاسخ را در موضعی دیگر که در همین رابطه است خواهیم یافت. خداوند تعالی میفرماید:
{كَذَٰلِكَ مَا أَتَى الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ ﴿٥٢﴾ أَتَوَاصَوْا بِهِ ۚ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ ﴿٥٣﴾}صدق الله العظيم, [الذاريات]
ولی ما میدانیم چنین وصیتی، توسط امتها به یکدیگر منتقل نشده است؛ بلکه این شیاطین هستند که مکر خبیثانهای را به همدیگر وصیت کردند، تا مردم از ایمان آوردن به رسولان پروردگارشان باز مانند! از آنجا که روش وصیت شیاطین برای باز داشتن مردم از پیروی از رسولان یکسان است؛ برای همین هم پاسخ امتها به رسولان پروردگارشان نیز یکی است، گویی به آنها وصیت شده پاسخی واحد بدهند: {قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ ﴿٥٢﴾ أَتَوَاصَوْا بِهِ}. صدق الله العظیم.
پس بیایید این مکر خبیثانه را برایتان به تفصیل شرح دهیم تا هدایت شده و این آیه برایتان روشن شود؛ پس آن را به تفصیل برایتان توضیح میدهیم. اول به سراغ بیان حق این مطلب میآییم که چرا آنها به رسولان پروردگارشان پاسخ میدادند:
{قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ ﴿٥٢﴾ أَتَوَاصَوْا بِهِ}
علت این است که شیاطین میدانند اگر خداوند با معجزات تصدیق کننده؛ به رسولان خود یاری نماید تا ثابت شود آنها واقعاً رسولان پروردگار عالمیان هستند؛ مردم آنها را باور کرده و از ایشان پیروی نموده و خداوند را به یگانگی و بدون گرفتن شریک عبادت خواهند کرد و تلاش شیاطین به هدر رفته و در بازداشتن مردم از صراط مستقیم به کُل، ناکام میمانند و برای همین مکر خبیثی اختراع کردند تا امتها، معجزات حق پروردگار را که برای یاری رسولان فرستاده میشد [هرچه که باشند] تکذیب کنند و در برابر آن امر باطلی را عَلَم کنند که ضد آن معجزه باشد و خداوند برهانی برای آن نفرستاده است. آنچه که آنها میآورند «سحر تخیل» بر روی اشیاء است و واقعی و حقیق نیستند. این مکر حقیقی نیست و در عالم واقعیات، حقیقت ندارد، بلکه فقط سحر بر روی چشم مردم است تا تصور کنند یک شیء به چیز دیگری تبدیل شده است، در حالی که درعالم واقعیت تغییری صورت نگرفته است! تحول آن، تنها در حس بینایی است که در برابر چشم به صورت باطل خود را چنان نشان میدهد و در عالم واقعیت چیزی تغییر نکرده است! اما سحر آنها را میتوان با حس لامسه و دست زدن به آن شیء کشف کرد، اگر بدانید...! داستان موسی و فرعون و ساحران را به عنوان مثال برایتان میآوریم و درمییابید که امتهای پیشین در ابتدا، همان جوابی را به رسولان پروردگارشان میدهند که فرعون در ابتدا به موسی داد. وقتی موسی خبر داد که رسولی است که از نزد پروردگارش آمده است؛ او گفت:
{قَالَ فِرْعَوْنُ وَمَا رَبُّ الْعَالَمِينَ ﴿٢٣﴾ قَالَ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا ۖ إِن كُنتُم مُّوقِنِينَ ﴿٢٤﴾ قَالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَلَا تَسْتَمِعُونَ ﴿٢٥﴾ قَالَ رَبُّكُمْ وَرَبُّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ ﴿٢٦﴾ قَالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِي أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ ﴿٢٧﴾} صدق الله العظيم, [الشعراء]
چرا فرعون همان اول داستان او را مجنون دانست!؟ این به خاطر مکر شیاطین بود که برخی از افرادی که گرفتار مس بودند را وسوسه میکردند و شیطان به قلبشان القا میکرد که آنها، نبی و رسول پروردگار عالمیان هستند تا برای مدت کوتاهی توجه مردم به سوی فرد جلب شود. سپس مس شیطان او را سرگردان میکرد و این فردِ مدعیِ نبوت، سرگردان شده و یکبار میگفت نبی و رسول است و بار دیگر میگفت فرزند خداوند و یا خود خداست! برای همین مردم او را مجنون میدانستند و برایشان روشن میشد او گرفتار مس شیطان رجیم شده است! این مکر خبیثانه شیاطین است تا زمانی که نبی و رسول پروردگار عالمیان میآید، مردم در همان اول کار بگویند یکی از خدایانشان به او صدمه زده و او گرفتار مس شیطان رجیم شده است. چون به جای چند خدا به یک خدا باور دارد؛ یکی از خدایان آنها به او صدمه زده و دچار جنون شده است و این هم حاصل مکر شیاطین است تا از طریق افرادی که مس شیطان ذهنشان را آشفته کرده و بهناحق وسوسه شدهاند، با گفتار و رفتار آشفته باعث شوند مردم آنان را مجنون بدانند! به خاطر همین مکر خبیثانه است که امتها در همان ابتدای کار، رسولانی که خداوند به سوی آنان فرستاده بود را مجنون میخواندند و فکر میکردند به علت کفر نسبت به خدایانشان و یکی دانستن خداوند؛ یکی از آن الههها به او صدمه زده است.
با اینکه موسی مردم را به عبادت خداوند یکتا و بی شریک دعوت میکرد؛ پاسخ فرعون به رسول الله موسى عليه الصلاة والسلام هم همین بود. تمامی انبیا و مرسلین نیز مردم را به سوی کلمه توحید «لا اله الا الله وحده لا شریک له» فرا میخواندند، ولی ملتها به خاطر مکر شیاطین بر روی برخی از بیماران روانی، همان اول کار، رسولان پروردگارشان را دیوانه میدانستند. به خاطر همین مکر، همان اولِ کار، به رسولان خداوند نسبت جنون داده میشد. و میبینید که فرعون هم، در پاسخ دعوت موسی به سوی کلمه توحید، همین عکس العمل را نشان میدهد و به موسی میگوید:
{قَالَ فِرْعَوْنُ وَمَا رَبُّ الْعَالَمِينَ ﴿٢٣﴾ قَالَ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا ۖ إِن كُنتُم مُّوقِنِينَ ﴿٢٤﴾ قَالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَلَا تَسْتَمِعُونَ ﴿٢٥﴾ قَالَ رَبُّكُمْ وَرَبُّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ ﴿٢٦﴾ قَالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِي أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ ﴿٢٧﴾} صدق الله العظيم, [الشعراء]
ولی شیاطین، حساب این را هم کرده بودند که خداوند برای یاری به رسولانش، نشانههای معجزه را میفرستد و برای مردم روشن میشود، فرستاده خداوند، مجنون نیست و به حق رسول پروردگار عالیمان است و به همین خاطر او را با نشانههای تصدیق یاری کرده است. پس شیاطین به بعضی از مردم سحر یاد دادند، یعنی «سحر تخیل و تداخل در حس بینایی». این افراد، ساحر بودن خود را انکار نمیکنند، بلکه به صورت علنی به مردم میگویند این سحر است و چشمبندی کرده و سحر گناهکارانهی بزرگی را به نمایش میگذارند که خداوند برهانی برای آن نفرستاده است.
این مکر شیطان برای بازداشتن مردم از صراط مستقیم است تا وقتی رسولی از جانب پروردگار با برهانی آشکار و مبین آمد؛ مردم به او بگویند برای ما روشن شد که تو مجنون نبوده و ساحر دانایی هستی! پس به ادامه داستان موسی و فرعون و ساحرهها میپردازیم. در ابتدای کار که فرعون موسی علیه الصلاة و السلام را مجنون دانست و او را تهدید کرده و وعده عذاب به او داد؛ موسی گفت:
{قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُكَ بِشَيْءٍ مُّبِينٍ ﴿٣٠﴾ قَالَ فَأْتِ بِهِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ ﴿٣١﴾ فَأَلْقَىٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُّبِينٌ ﴿٣٢﴾ وَنَزَعَ يَدَهُ فَإِذَا هِيَ بَيْضَاءُ لِلنَّاظِرِينَ ﴿٣٣﴾ قَالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هَٰذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ ﴿٣٤﴾}صدق الله العظيم, [الشعراء]
بنگرید چگونه مکر شیطانی برای بازداشتن مردم از پیروی از صراط مستقیم کارگر افتاد. میبینیم فرعون در ابتدا موسی را مجنون دانست تا اینکه موسی برهان مبینی آورد. دراینجا فرعون نظر خود را عوض کرد و او را مجنون ندانست. بنگرید فرعون به موسی چه میگوید:
{قَالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هَٰذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ ﴿٣٤﴾} صدق الله العظيم
مقصود فرعون این است که موسی فقط یک ساحر است و او سحری مانند سحر موسی را میآورد و این مکرخبیثانه شیاطین است تا ملتها، نشانههای تصدیق خداوند برای رسولان حقش را باور نکنند! با تدبر و اندیشه قصه را پی میگیریم:
{قَالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هَٰذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ ﴿٣٤﴾ يُرِيدُ أَن يُخْرِجَكُم مِّنْ أَرْضِكُم بِسِحْرِهِ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ ﴿٣٥﴾ قَالُوا أَرْجِهْ وَأَخَاهُ وَابْعَثْ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ ﴿٣٦﴾ يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٍ ﴿٣٧﴾} صدق الله العظيم, [الشعراء]
لذا ای مردم! اگر سحرتخیل توسط شیاطین اختراع نشده و به بعضی از مردم یاد داده نشده بود، امتها رسولان پروردگارشان را باور میکردند و آیات تصدیق پروردگارشان را تکذیب نکرده و خداوند ایشان را به راه راست هدایت مینمود. اما شیطان ظن خود را به آنها باوراند و بر سر راه مستقیم، در کمین آنان نشست و با اختراع سحر تخیل که در عالم واقعیات حقیقتی ندارد؛ آنها را از راه راست باز داشت...! ممکن است کسی بخواهد سخن مرا قطع کرده و بگوید: «چگونه میگویی حقیقت ندارد؛ مردم دیدند که عصا و ریسمان ساحران به شکل مار درآمده و میخزیدند؛ در حالی که پیش از آن چیزی بیشتر از عصا و ریسمان نبودند؟!!». در پاسخ او میگوییم: ماهیت تمام آن عصاها و ریسمانهایی که ساحران انداختند، هیچ تغییری نکرد و به هیچ وجه به شیء دیگری تبدیل نشدند..!
ممکن است یکی از شما حرف مرا قطع کرده و سؤال کند: «در «روز زینت» مردمی که جمع شده بودند، از کجا میتوانستند بدانند کدام حق است؟ عصای موسی یا چوب و ریسمان ساحران؟! در نظر مردم، همه آنها حرکت کرده و میخزیدند؛ مردم از کجا میتوانستند حق را از باطل تمیز دهند تا مکر شیاطین شکست بخورد؟!».
در پاسخ آنان میگوییم: اگر تدبر کنید، درمییابید خداوند در قرآن عظیم فتوا داده است که سحر تخیلی در عالم واقعیت حقیقتی از خود ندارد، یعنی ریسمان و چوب تغییر ماهیت ندادهاند! خداوند تعالی میفرماید:
{فَلَمَّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاءُوا بِسِحْرٍ عَظِيمٍ} صدق الله العظيم, [الأعراف:۱۱۶]
ممکن است جاهلان بگویند: «خداوند از آن به عنوان سحری عظیم یاد کرده است» چنین سخنی، تهمت و دروغی بزرگ، به پروردگارشان است! همانا که مقصود خداوند {وَجَاءُوا بِسِحْرٍ عَظِيمٍ} صدق الله العظيم، بزرگی گناه است چون راه تصدیق آیات خداوند و معجزات آن را که برای تصدیق رسولان حق آمدهاند، بسته و مردم را به صراط مستقیم هدایت نمیکند. ولی ریسمان و عصای ساحران به شیء دیگری تبدیل نشدند و تنها با چشمبندی و سحر تخیل، مردم تصور کردند که آنها حرکت میکنند! سحر آنها همانند سرابی است که تشنه میپندارد آب واقعی است تا اینکه به آن میرسد، ولی چیزی را که قبل از آن به چشم دیده بود، پیدا نمیکند! اگر فرعون یا هامان یا یکی از مردمی که در «روز زینت» آنجا حاضر بودند به سراغ چوب و ریسمان ساحران میرفتند و به آنها میگفتند: « هر یک از شما گردن مارتان را بگیرید» و سپس جلو رفته و با دست خود مارهای ساحران را لمس میکردند؛ به خداوند بزرگ قسم با حس لامسه دست، متوجه میشدند که هیچیک از ریسمانها و عصاهای ساحران کوچکترین تغییری نکرده است و مانند قبل از اینکه ساحران آنها را بیفکنند ریسمان و عصا باقی ماندهاند و با سحر و چشمبندی کاری کردهاند که مردم تصور کنند آنها حرکت میکنند و آنچه که میبینند ماهیت واقعی و حقیقی ندارد...! و با لمس آنها و حس لامسه درمییابند که آنها ریسمان و عصا هستند و ماهیت واقعی و حقیقی آنها تغییر نکرده است. سپس به سراغ مار موسی رفته و بگوید: «موسی گردن مارت را بگیر» و سپس دستش را به دُمِ مار موسی میکشید و در مییافت عصای موسی واقعاً به ماری آشکار تبدیل شده است وآنچه را که با حس بینایی دیده بود، با حس لامسه تأیید میشد و زمانی که دست به آن میکشید حرکت کرده و دست او را تکان می داد، پس برایش روشن میشد که ماری حقیقی و واقعی است و واقعاً عصا تبدیل به مار شده بدون اینکه از پدر و مادر بوجود آمده باشد؛ بلکه با کن فیکون عصا به ماری آشکار تبدیل شده و معجزه تصدیق کننده از پروردگار و خداوند عالمیان است..!
ولی متأسفانه کفار قریش حتی اگر خداوند کتابی را از آسمان نازل کند و آنها ببینند از آسمان نازل شد و بین دستان محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم قرار گرفت، و بروند آن را با دستشان هم لمس کنند؛ باز هم میگویند: «سحری آشکار است»! چون پیشینهای از «سحر تخیل» نداشتند و نمیدانستند که سحر تخیل تنها یک توهم بینایی است و آنچه که چشم میبیند، نمیتواند درعالم واقعیات حقیقت داشته باشد و سحر است. خداوند تعالی میفرماید:
{وَلَوْ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ كِتَابًا فِي قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ لَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِينٌ ﴿٧﴾} صدق الله العظيم, [الأنعام]
و حال به سراغ مکر شیطان بر ضد مهدی منتظر حق میرویم. آنان بارها و بارها بعضی از افرادی که مورد مس قرار گرفته بودند را وسوسه کردهاند تا بگویند مهدی منتظرند و در نفس خود احساس نمایند که مهدی منتظرند. به خداوند علی العظیم قسم اگر یکی از پیروانشان او را به نزد شیخی ببرد تا یک یا دو ساعت، زیاد بر او قرآن بخواند [فيقرأ عليه قدر ساعةٍ أو ساعتين بالكثير]، برایشان روشن میشود که او گرفتار مس شیطان رجیم شده که به ناحق او را وسوسه میکند! اگر فرد ممسوس نخواهد پیروانش متوجه شوند دچار مس شده است مس از زبان او سخن نمی گوید؛ اما میتوانند از چهره او متوجه امر شوند که نزدیک است به کسی که قرآن برایش میخواند، حمله ور شود. علت هم این است که مس، با آیات بینهای که کلمه توحید را برای مردم توضیح میدهد میسوزد و مس شیطان در انسان با این آیات توحیدی حق میسوزد و اما انسانی که ممسوس [ دچار مس] شده نمی سوزد، بلکه دلش از ذکر حکیم تنگ شده گویا که در آسمان بالا رفته و [به علت کمبود اکسیژن] نمیتواند به راحتی نفس بکشد!! اما شیاطینی که در اجساد وارد شدهاند با قرآن عظیم میسوزند گویا که آتش است. خداوند تعالی میفرماید:
{وَإِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ تَعْرِفُ فِي وُجُوهِ الَّذِينَ كَفَرُوا الْمُنكَرَ ۖ يَكَادُونَ يَسْطُونَ بِالَّذِينَ يَتْلُونَ عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا ۗ قُلْ أَفَأُنَبِّئُكُم بِشَرٍّ مِّن ذَٰلِكُمُ ۗ النَّارُ وَعَدَهَا اللَّهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ۖ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ ﴿٧٢﴾} صدق الله العظيم, [الحج]
بر شما باد، مبادا کسانی را که گرفتار بلایی از نزد پروردگار عالمیان شده و مورد اذیت و مس شیطان قرار گرفتهاند، آزار دهید؛ منظور من اصلاً آنها نیستند، ولو عوارض مس شیطانی یکی باشد؛ بلکه منظور من کسانیاند که به ناحق ادعای مهدویت کرده و میخواهند مردم را از راه راست گمراه نمایند. منظور من انسانی که مورد مس قرارگرفته نیست، بلکه منظور من شیطانی است که در اوست و میخواهد او و دیگر مسلمانان را از حق گمراه کند. بعضی از آنها جنون پیدا کرده وبعد از ادعای مهدویت ، ادعای رسالت و سپس ربوبیت میکنند و برخی دیگر به دعوت خود ادامه داده و خود را مهدی منتظر میخوانند!
اما شما مسلمانان چگونه میتوانید بفهمید کدام یک از آنها مهدی منتظر حق و خلیفه خداوند بر بشر و از اهل بیت پاک و مطهر است؟! شروطی وجود دارد که اگر مدعی مهدویت آنها را نداشته باشد؛ مهدی منتظر نیست. مهمترین شرط را یادآوری میکنیم . مهمترین شرط این است که خداوند او را از نظر علم و احاطه به کتاب خدا بر تمام علمای امت برتری میدهد و علم کامل قرآن را به او عنایت مینماید تا اسرار پنهانی قرآن عظیم و حقایقی را که درک آن توسط حقجویان مقدور نشده و مدتهای طولانی است خواب را از آنان ربوده؛ برایشان بیان نماید. برای مثال مقصود از «إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ ﴿٧﴾ الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي الْبِلَادِ ﴿٨﴾ وَثَمُودَ الَّذِينَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ ﴿٩﴾» و همینطور اصحاب کهف و الرقیم که از آیات عجیب خداوندند و همینطور حقیقت یأجوج و مأجوج و اینکه آنها کجا هستند و حقیقت سد ذوالقرنین وحقیقت مسیح دجال و حقیقت زمینهای هفتگانه. حال اگر این مدعی مهدویت بتواند از قرآن تمام این حقایق را برای مردم روشن نماید؛ حقایقی که هنوز تمام علمای مسلمین از آن بیخبرند؛ برای حقجویان روشن میشود این فرد به حق ایشان را به سوی حق میخواند و راه راست را نشان میدهد؛ به شرط اینکه حقجویان، بعد از آورده شدن بیان؛ به این امر اهتمام ورزیده و جستجو کنند تا با علم و منطق درست بودن آنها را درعالم واقعیات و به صورت حقیقی پیدا کنند و برای دانستن آن از هر راه و وسیله ممکن استفاده نمایند و وقتی دیدند بیان این اسرار، بدون شک و تردید، حق آمده از نزد پرورگارشان است، برایشان روشن میشود، او حق است و مردم را به سوی حق دعوت کرده و صراط مستقیم را نشان میدهد، اگر حق را میخواهند [این راه شناختن آن است]. و هرکس از حق اعراض نماید، خداوند شیطانی را همراه او میکند آن شیطان قرین اوست [يُقيّض الله له شيطاناً فهو له قرين] و آنان راه حق را به بیراهه میکشند؛ در حالی که خود را هدایت شده میدانند اما خداوند آنان را از مهدیون قرار نداده است؛ چطور میشود خداوند آنان را انتخاب نماید ولی با اعطای علم و برهانهای قوی به ایشان کمک ننماید؟! خیر آنها از روی «وهم» و «ظن» سخن میگویند، اما ظن و گمان کسی را از حق بینیاز نمیکند و به همین خاطر خردمندان، تأویل آنها از قرآن را عاری از برهانهای قوی و قاطع مییابند. آنها قرآن را براساس هوی و آن گونه که خود میخواهند تأویل میکنند و شیطان نیز این عمل را در چشمشان زینت داده و ایشان را از راه درست باز میدارد. دلیل آن هم این است که آنها از فرمان شیطان پیروی و اطاعت کرده و ندانسته به خداوند نسبت میدهند و این، فرمان شیطان است نه خداوند رحمان. خداوند تعالی میفرماید:
{وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ ۚ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ ﴿١٦٨﴾ إِنَّمَا يَأْمُرُكُم بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ وَأَن تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿١٦٩﴾} صدق الله العظيم, [البقرة]
خداوند در قرآن عظیم به شما خبر میدهد که این عمل [ندانسته به خدا نسبت دادن] فرمان شیطان است و همچنین به شما خبر میدهد خداوند رحمان، بر انسان حرام کرده که ندانسته و با ظن و گمان، به خداوند نسبتی دهد. خداوند تعالی میفرماید:
{قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالْإِثْمَ وَالْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَأَن تُشْرِكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَأَن تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿٣٣﴾} صدق العظيم, [الأعراف]
ای حقجویان! آیا آیات تصدیق کنندهای را که برایتان بیان کردیم کافی نیست ؟ یا در عالم واقع آنها را حقیقی نیافتهاید؟!! اگر حقیقت آیات تصدیق را در عالم واقعیات پیدا نکنید؛ من مهدی منتظر نیستم. به خداوند علی العظیم قسم من در عالم واقعیات و حقایق، آیات بزرگ خداوند [آيات الله الكُبرى] را با علم و منطق به حق برایتان روشن کردهام. برایتان روشن نمودم «عالم کون» [هستی] قبل از به وجود آمدن به شکل فعلی چگونه بوده است؛ شما میدانید که کیهان اول به صورت یک کوکب و درهم پیوسته بوده است. بعد از این به شما بیشتر آموختیم و برایتان روشن شد که کدام یک از سیارهها؛ کوکب به هم پیوسته بود. این سیاره به هم پیوسته؛ کره زمینی بود که شما در حال حاضر ساکن آن هستید که رمز آن در قرآن عظیم «آب» است. سپس برایتان روشن شد که سیاره شما، جزو هفت زمینی که در قرآن از آنها یاد شده نیست؛ چون این سیاره، مادر تمام کیهان است و این کیهان بزرگ از آن جدا شده است. بعد برایتان روشن کردیم که این هفت زمین، پایینتر از کره زمین شما در فضا به صورت طبقه طبقه قرار گرفتهاند، هفت طبقه[سبعاً طباقاً] و انطباق این بیانات با حقیقت روشن شد اما باعث تذکر و تنبه شما نشد! سپس این آیات برایتان شرح داده شد:
{وَالْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ ﴿١٠﴾* فِيهَا فَاكِهَةٌ وَالنَّخْلُ ذَاتُ الْأَكْمَامِ ﴿١١﴾ وَالْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَالرَّيْحَانُ ﴿١٢﴾ فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿١٣﴾}صدق الله العظيم [الرحمن]
زمین یاد شده در این آیات، در زیر پاهای شما [در باطن کره زمین] قرار دارد و شیطان مسیح دجال، و «قَبِيلُهُ»** که از شماست، ساکن آن هستند و شما را از جایی که قادر به دیدنشان نیستید، میبینند. آنها بر ضد شما و مهدی منتظر مکر کرده و در انتظار آن هستند که نور خداوند را خاموش کنند . لشکری عظیم از نسل مردانی از شما آماده کردهاند*** تا با آن به مقابله با دشمنشان «مهدی منتظر» بیایند و ما بر آنان چیرهایم و لشکر خداوند بر آنان پیروز و غالب است، یاری کردنِ کسی که یاریدهنده به مُحمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم است، یعنی امام ناصر مُحمد يمانی، حقی است که بر گردن خداوند است. همان کسی که که خداوند خبر مربوط به مأموریتش را در نامش نهاده است: «ناصر محمد». چرا که خداوند او را نبی و رسول قرارنداده بلکه او امام عدل است و سخن او هزل نبوده و کلام آخر و فیصله دهنده است. عالمی نیست که از قرآن با من مجادله کند و من به حق بر او چیره نشوم. مبارزه طلبی من با بیان لفظی نیست بلکه من براساس آیات تصدیقی که در جهان واقعی قابل تطبیق است همه را به چالش میکشم که آیا میتوان حق بودن اسرار قرآن که توسط ناصر محمد یمانی بیان و روشن شدهاند را، در عالم واقعیات پیدا کرد؟
ای مردم؛ چقدر ما آیات واقعی و حقیقی خداوند را برای شما بیان کردیم. ولی افراد باهوش شما روی اشتباهات لغوی انگشت گذاشته و آنها را حجتی برعلیه من میدانند؛ در حالی که این، حجت من بر علیه آنان است. چون آنها با وجود اینکه از نظرعلم لغت و قرائت بر من تفوق داشته و خطای لغوی نمیکنند؛ اما نتوانستهاند آنچه را که «صاحب اشتباهات لغوی» به آنها یاد داده است، پیش از این از قرآن دریابند. در حالی که او بیان حق قرآن را آوردهاست، بیانی که در عالم واقعیات، حق بودن آن مشهود است. خردمندان شما میگویند: «او حقاً قرآن را با تفهیم از پروردگار عالمیان دریافت میکند. با اینکه در علم نحو و املاء ماهر نیست، اما میتواند از همین قرآن، بیان حق قرآن را با الهام از نزد خداوند حکیم و علیم بیاورد». و میدانند این معجزه و حجت من است نه حجت آنانی که اشتباهات املایی باعث فتنهشان شده و قلبهایشان مشمئز شده و نسبت به بیان حق بصیرت نیافته و در برابر آن کور شدهاند و تمام تمرکز خود را روی اشتباهات لغوی قرار دادهاند! برخی از آنان قلبشان مشمئز شده و بیان را تا آخر نمیخوانند، چرا که گرفتار فتنه خطاهای لغوی شدهاند!! به آنها میگوییم: ای مردم از خدا بترسید؛ آیا من در بیان قرآن خطا کردهام؟ اشتباه در بیان قرآن، حجت آنها در برابر من است اگر تعقل کنید.
پس تا زمانی که ناصر محمد یمانی بیان حق قرآن را برایتان میآورد، خطاهای املایی برای او عیب نیست، این معجزه اوست که علیرغم برتری شما در علم نحو و املا، قادر است بیاناتی منطقی بیاورد که از مال شما بهتر و نیکوترین تفسیر است. لذا ای مردم دانش من از قرآن، به علت تبحر در لغت عربی نیست؛ بلکه از نزد خداوند حکیم و علیم آن را دریافت میکنم؛ آیا تعقل نمیکنید؟
پس با بیان حق قرآن مطالب بیشتری به شما میآموزیم و درباره محل: «إرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي الْبِلَادِ وَثَمُودَ الَّذِينَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ» سخن خواهم گفت. همانا که موقعیت آنها، منطقه «الربع خالی» در جزیرة العرب بوده است و بر خلاف نظر شما، قوم ثمود در کوههای تراشیده زندگی نمیکردند؛ بلکه قصرهای آنان را در وسط منطقه «الربع خالی» و در محل [سقوط] سیارک عذاب [الرجفة کویکب العذاب] مییابم. و اما آبادیهای قوم عاد، را در ظاهر به صورت شن خواهید یافت، یعنی با تپههای شنی حاصله از باد عقیم [باد بینظیر و بیسابقه] پوشیده شده است که از زمان سکونت انسان روی زمین چنین بادی از نظر سرعت سابقه نداشته است!
ای حقجویان! من جز از کتاب خداوند و پروردگار عالمیان با شما سخن نمیگویم و آن را برایتان به تفصیل شرح میدهم؛ آیا به این کتاب ایمان دارید؟ از «قوم عاد» شروع میکنیم. خداوند تعالی در قرآن عظیم میفرماید که آبادیهای آنها بین آبادیهای سبا و آبادیهای مکه مکرمه امتداد داشته است. خداوند تعالی میفرماید:
{وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا قُرًى ظَاهِرَةً وَقَدَّرْنَا فِيهَا السَّيْرَ ۖ سِيرُوا فِيهَا لَيَالِيَ وَأَيَّامًا آمِنِينَ ﴿١٨﴾} صدق الله العظيم [سبأ].
و اما آبادیهای «سبأ» در مأرب است، همانطور که میدانید خداوند سیل «عرم» را به وادی «ذنه» فرستاد. خانههایی که مقاومتر بود، به عمق زمین فرو کشیده شد و برخی منازل را سیل با خود برد. اما آبادیهای عاد در منطقهی وسط، بین سرزمین مکه مکرمه و سرزمین مأرب سبا است یعنی آنها در منطقه «الربع الخالی» زندگی میکردند.
ممکن است یکی از شما بخواهد سخنم را قطع کرده و بگوید: «چگونه بدون آب در صحرا زندگی میکردند؟». در جواب او میگویم: در قرآن یافتهام که در برخی از قسمتهای «ربع الخالی» محیط زندگی خوب و باغات و چشمهها و چاههای متروکه استفاده نشده و قصرهای استواری وجود دارد که کسی در آنها ساکن نیست. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{فَكَأَيِّن مِّن قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا وَهِيَ ظَالِمَةٌ فَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا وَبِئْرٍ مُّعَطَّلَةٍ وَقَصْرٍ مَّشِيدٍ ﴿٤٥﴾} صدق الله العظيم, [الحج]
و اما «خَاوِيَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا»، آبادیهای قوم ثمود است و «بِئْرٍ مُّعَطَّلَةٍ وَقَصْرٍ مَّشِيدٍ» آبادی «ارم ذات العماد» است که خداوند مانند آن را در هیچ آبادی نیافریده است. خداوند تعالی میفرماید:
{ذَٰلِكَ مِنْ أَنبَاءِ الْقُرَىٰ نَقُصُّهُ عَلَيْكَ ۖ مِنْهَا قَائِمٌ وَحَصِيدٌ ﴿١٠٠﴾} صدق الله العظيم [هود]
و اما مقصود از «قَائِمٌ» که هنوز، قائم و پابرجاست، آبادی «ارم عظمی» است که زیر تپههای شنی برپا مانده است، اگر که بدانید. و اما «الحَصِيدٌ» آبادی قوم ثمود است و در همان محلی از «ربع الخالی» قرار داشته که محل الرجفة سیارک عذابی است که نزدیک ۲۷ هزار سال قبل به این منطقه اصابت کرده است. آنها از نظر زمانی، کمی قبل از «اصحاب الرس» زندگی میکردند و «اصحاب الرس» ، آبادی رسولان سهگانه اصحاب کهف هستند که به نام «حمة ذیاب ابن غانم» خوانده میشد و نام فعلی آن «حمة الکلاب» است. نمیخواهم از موضوع خارج شوم، ما قبلا درباره آبادی اصحاب الرس و کهف و الرقیم برایتان توضیح دادهایم ولی اکثر شما نمیدانید و کسانی هم که از موضوع باخبر شدهاند به دنبال یافتن حق نمیروند تا روشن شود آیا اینها واقعاً حقیقی هستند یا ناصر محمد یمانی چیزی را که نمیداند به خداوند نسبت میدهد؛ ریسمان دروغ کوتاه است؛ ای مردم آیا در میان شما مردی آگاه و خردمند پیدا نمیشود؟!!
به آبادیهای عاد و ثمود بازمیگردیم و اما خداوند همانطور که میدانید قوم عاد را با «الریح العقیم» نابود کرد.و معنی فرموده خداوند «العقیم» یعنی بادی که در تمام تاریخ بشر از نظر سرعت بیسابقه بوده و نظیر نداشته است و برای همین «باد عقیم» نامیده میشود یعنی از نظر سرعت ترسناکش بیرقیب است و هر چیزی را که در برابرش قرار گیرد،اگر با خود نبرد، آن را مانند «رمیم» میکند [أي شيء يواجهها فإذا لم تحمله فتجعله كالرميم،] و معنی «کالرّمیم» این است که اگر یکی از شما از کنار آن بگذرد، آن چیز را ویران و پودر شده میداند، در حالی که یکی از قصرهای «ارم ذات العماد» است که خداوند مانند آنها را در سرزمینها نیافریده و در منطقه آبی واقع در ربع خالی در زیر تپههای شنی قراردارند که زمانی مرغزار بوده و نهر داشته است؛ اگر بدانید.. و اگر خداوند بخواهد به زودی مرغزارها و نهرها را به آن باز میگردد و با امر خداوند الرجفة در نزدیکی دیار شما در ربع خالی فرود میآید تا باعث شود از فرمان مهدی منتظر اطاعت کنید. «الرجفة» حدود ۲۷ هزار سال قبل به منطقه «الربع الخالی» اصابت کرد و خداوند با «الرجفة» قوم ثمود را هلاک نمود و خداوند با سیارکی آنها را مورد اصابت قرار داد که شما به آنها شهاب میگویید، فقط از شهاب بزرگتر [ضخیمتر] بوده و «طاغیة» است. به آن «طاغیة» گفته میشود، چون از خارج از کره زمین آمده و با نفوذ و عبوراز غلاف جوی در منطقه ربع خالی که آبادان بود وحیات و آب داشت بر سر قوم ثمود فرود آمد. خداوند تعالی میفرماید:
{فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ ﴿٣٧﴾} صدق الله العظيم [الأعراف.]
اما مکان فرود الرجفة در ربع خالی را خیلی دور از کوهها میبینم چرا که خداوند تعالی درباره آنها میفرماید:
{وَثَمُودَ الَّذِينَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ ﴿٩﴾} صدق الله العظيم [الفجر]
یعنی آنها از کوه و صخرهها دور بودند ولی کوهها را تراشیده و قطعات بزرگ صخره را بریده و به آبادی خود در وادی ربع خالی میآوردند و شما بقایای آنها را در محل فرود الرجفة یا نزدیک محل سقوط آن خواهید یافت که خداوند با آن، دیار آنها را به زمین فرو برد( خسف).
ممکن است یکی از شما بخواهد سخنم را قطع کرده و بگوید: «صبرکن، صبرکن، کفار قریش از مساکن عاد و ثمود خبر داشتند؛ چون خداوند تعالی میفرماید:
{وَعَادًا وَثَمُودَ وَ قَد تَّبَيَّنَ لَكُم مِّن مَّسَاكِنِهِمْ} صدق الله العظيم, [العنكبوت:۳۸]
در جوابش میگوییم شایسته نیست در قرآن تناقض وجود داشته باشد! قرآن خبر داده که رسول الله محمد و قومش بقایای آنها را نمیبینند نه اثری و نه نشانهای. لذا خداوند تعالی فرموده است:
{فَهَلْ تَرَىٰ لَهُم مِّن بَاقِيَةٍ ﴿٨﴾} صدق الله العظيم [الحاقة]
{وَعَادًا وَثَمُودَ وَقَد تَّبَيَّنَ لَكُم مِّن مَّسَاكِنِهِمْ} صدق الله العظيم [العنكبوت:۳۸]
به خداوند بزرگ قسم در اینجا مقصود بوش کوچک و اولیای او هستند و خداوند از راه ماهوارهها مساکن عاد و ثمود را به آنها نشان داده و برایشان روشن کرده که خداوند با آنان چه کرده است، برای همین هم بعد از اینکه برای تصدیق عذاب و رخ دادن نشانههای بزرگ ساعت قسم میخورد، مفسدان فعلی زمین را تهدید کرده و به آنها وعده [عذاب] میدهد و ما قبلاً آن را برایتان تشریح کردیم. خداوند تعالی میفرماید:
{وَالْفَجْرِ ﴿١﴾ وَلَيَالٍ عَشْرٍ ﴿٢﴾ وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ ﴿٣﴾ وَاللَّيْلِ إِذَا يَسْرِ ﴿٤﴾ هَلْ فِي ذَٰلِكَ قَسَمٌ لِّذِي حِجْرٍ ﴿٥﴾ أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ ﴿٦﴾ إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ ﴿٧﴾ الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي الْبِلَادِ ﴿٨﴾ وَثَمُودَ الَّذِينَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ ﴿٩﴾ وَفِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتَادِ ﴿١٠﴾ الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلَادِ ﴿١١﴾ فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسَادَ ﴿١٢﴾ فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذَابٍ ﴿١٣﴾ إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ ﴿١٤﴾} صدق الله العظيم [الفجر]***
و اما درمورد توصیف خصوصیان بدنیِ قوم عاد و ثمود، آنها از نظر اندازه و بزرگی مانند اصحاب کهف بودند، چرا که اصحاب کهف از نظر زمانی به آنها نزدیک و بعد از قوم عاد و ثمود زندگی میکردند. بدن قوم عاد و ثمود نیز تنومند و بزرگ بود و خداوند در قرآن بزرگی آنها را برایتان وصف نموده است. آنها بسیار بلند قد بودند و اگر قدبلندترین شما در کنار یکی از آنها قرار بگیرد، مانند کودکی به نظر میآید که در کنار بلندقدترین مرد شما راه میرود. این موضوع را از خلال این کلام خداوند تعالی استنباط میکنید که:
{كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ مُّنقَعِرٍ} صدق الله العظيم [القمر:۲۰]
آیا میدانید «أعجاز النخل» چیست؟! تنه طویل نخل است که اگر از زمین ریشهکن شود، افتاده و روی زمین سقوط میکند. تشبیه حق آن در فرموده خداوند تعالی آمده است:
{فَتَرَى الْقَوْمَ فِيهَا صَرْعَىٰ كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِيَةٍ} صدق الله العظيم [الحاقة:۷]
ای قوم، همانا که بزرگی و تنومندی جسم این قوم را قرآن عظیم برایتان شرح داده است:
{فَتَرَى الْقَوْمَ فِيهَا صَرْعَىٰ كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِيَةٍ} صدق الله العظيم
[الحاقة:۷]
و همینطور این فرموده خداوند تعالی:
{كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ مُّنقَعِرٍ} صدق الله العظيم [القمر:۲۰]
طول قامت آنها شبیه به تنه نخل بوده و وصف قرآن درباره آنها دقیق است و طول قامت آنها باید مشابه طول تنه نخل بوده باشد. یکی از شما در کنار تنه نخل بایستد، خواهد دید فرق قد ما با آنها، مانند فرق قد ما با تنه بلند نخل است؛ آیا باور میکنید و با تمام امکانات و وسایل در حد توانتان به دنبال این میگردید تا حق بودن این امر را در عالم واقعیات پیدا کنید؟! و اگر زندگانی را که به خواب رفتهاند، میخواهید؛ باید به قریه «الاقمر» در استان «ذمار شرقی حورور» بروید،و اصحاب کهف را در قریه اقمر پیدا میکنید تا حقیقت فرموده خداوند تعالی را دریابید:
{لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا} صدق الله العظيم [الكهف:۱۸]
و میدانید علت این فرار؛ غافلگیر شدن از اندازه اجساد انسانهایی است که هیکل بسیار درشت و بلندی دارند که مطمئناً مانند آن را ندیدهاید و خود را در برابر آنها حقیر و کوچک میبینید!
به خداوند علی العظیم قسم که من به ناحق برایتان سخن نمیگویم؛ آیا به قرآن عظیم ایمان دارید؟! ما هنوز آیات زیادی داریم که بیان آنها را برای ساکت کردن کاملِ تردید کنندگان کنار گذاشتهایم.
و امید دارم خداوند به ابن عمر پاداش خیر بدهد؛ پاداشی بهتر از پاداشی که به بندگان صالح خود عنایت کرده است چرا که او به حق و با تلاش شدید در پی آن است که حقیقت بیانات ما را در عالم واقعیات ثابت کند تا به مردم بگوید ای مردم از مهدی منتظر پیروی کنید که با بیان حق قرآن با شما سخن میگوید و شما حقیقت داشتن بیانات او را در عالم واقعیات پیدا میکنید و او از شاهدان این امر است. من تنها از این جهت که لایق آن است او را مورد تحسین و ثنأ قرار میدهم و میدانم او از من انتظار تشکر و پاداش ندارد و تنها به دنبال حب و قرب و رضوان نفس خداوند است و من به این امر شهادت میدهم. خداوند از او راضی باشد و او را راضی نماید به او شفا و تندرستی عنایت فرماید که خداوند من شنوای دعاست و تنها مأیوسان از رحمت خداوند ناامید میشوند ، وسلامٌ على المُرسلين والحمدُ لله رب العالمين..
ای مردم! شما را چه میشود که کتاب خداوند را پشت سر انداخته و به روایات تکیه میکنید؟! برخی ازآنها درست هستند اما از جانب خداوند برای اکثر آنها برهانی نازل نشده است ولی شما چنان به آنها آویختهاید که گویا خداوند وعده داده که آنها را نیز مانند قرآن عظیم از تحریف محفوظ نگاه دارد! پس چرا کتاب خداوند را که ازتحریف محفوظ است رها کرده و به روایاتی تمسک میجویید که احتمال دارد درست باشند یا غلط؟! هرآنچه از آنها که موافق بیان حق قرآن باشد حق است و هرآنچه از سنت که مخالف قرآن باشد باطل است وسخن مُحمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم نیست، او که گوینده بیان حق برای قرآن عظیم است. چگونه با قرآن عظیم با شما مجادله کنم، بعد یکی از شما میآید و با حرافی از روایات و احادیث برایم میگوید؟ با اینکه میدانید برخی از آنها به جاست و در برخی از آنها در لابلای حقیقت؛ مطالبی جعل و اضافه شدهاست. آنچه که حق است از جانب کسی بیان شده که از روی هوی سخن نمیگوید. من سنت حق مُحمد رسول الله صلى الله را انکار نمیکنم اما من اول به سراغ دومی نمیروم و بعد سراغ اولی؛ چگونه قبل از مراجعه به کتاب، سراغ سنت میروید؟! بلکه وظیفه شماست که اول در کتاب خداوند به دنبال گمشدهتان بگردید و اگر چیزی پیدا نکردید؛ آنگاه بعد از قرآن به سراغ سنت بروید. برای همین من نمیخواهم با احادیث و روایات با شما مجادله نمایم چون ندیدم که خداوند در قرآن عظیم به شما وعده داده باشد که احاديث پیامبرعليه الصلاة والسلام را از تحریف حفظ خواهد کرد. خداوند تعالی میفرماید:
{وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِندِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِّنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ ۖ وَاللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ ۖ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا ﴿٨١﴾}صدق الله العظيم [النساء]
لذا ای مردم؛ من با آنچه که تضمین شده از تحریف محفوظ بماند با شما سخن میگوییم تا حجت من بر شما یا حجت شما بر من باشد؛ آیا فکر نمیکنید؟! اگر نه؛ پس خداوند به چه دلیل آن را از تحریف محفوظ نگاه داشته است؛ آیا غیر از این است که شما در برابر خداوند حجت نداشته و نگویید چون قرآن تحریف شده از راه راست منحرف شدهاید؟ برای همین خداوند قرآن را از تحریف حفظ نموده است تا حجتی در پیشگاه او نداشته باشید بلکه قرآن حجت خداوند و رسول خدا و مهدی منتظر دربرابر شما باشد. وسلامٌ على المُرسلين والحمدُ لله رب العالمين
المهدي المُنتظر الحق الإمام ناصر مُحمد اليماني
-----------------
*{و زمین [زمینی که در باطن کره ارض واقع شده] را برای خلایق آفرید(۱۰)}
** «قَبِيلُهُ» در آیه ۲۷ سوره الاعراف به او اشاره شده است: {يَا بَنِي آدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُم مِّنَ الْجَنَّةِ يَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْآتِهِمَا ۗ إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَ قَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ ۗ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ ﴿٢٧﴾] و منظور «ملک ماروت» است که جایگزین آدم و خلیفه خدا شد. خداوند با تبدیل او به انسان، شهوت را نیز در وی نهاد که باعث شد به سرعت دچار فتنه گردد. او از جمله ملائکهای بود که تصور میکرد اگر خداوند او را به عنوان خلیفه انتخاب کند؛ به هیچوجه در زمین فساد نخواهد کرد و از منتقدان سرسخت انتخاب آدم به مقام خلافت بود. او خود را شایستهتر از آدم میدانست چون فرشتهای بود که از نور آفریده شده بود. از صنف ملائکه بود، ولی به انسان تبدیل شد اما به سرعت پیرو هوی و هوسش شد و متأسفانه از رحمت خداوند مأیوس گردید. شیطان به دنبال وی افتاد و او را به کفر و پیوستن به خود دعوت کرد. ماروت این دعوت را پذیرفت و به خداوند کافر گردید و شرح ماجرای او در سوره الاعراف از جمله در سوره الاعراف آیات ۱۷۵ و ۱۷۶ آمده است:
{وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ ﴿١٧٥﴾ وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَـٰكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ ۚ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَث ۚذَّٰلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا ۚ فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ ﴿١٧٦﴾
و ماروت همان انسانی است که در آیه ۱۶ سوره الحشر به او اشاره شدهاست:
كَمَثَلِ الشَّيْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِّنكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ ﴿١٦﴾. صدق الله العظیم.
*** شرح بیشتر در مورد لشکر هاروت و ماروت [یأجوج و مأجوج] و نژادشان:
https://albushra-islamia.com./showthread.p...375#post190375
*** چهار آیه اول سوره الفجر اشاره به زمان وقوع وقایع گوناگونی است، که در چهاردهم ماه رخ میدهند، از جمله اولین نشانه بزرگ ساعت که خسوف زودهنگام ماه در ۱۴ رمضان ۱۴۲۵بود. و واقعه دیگر موعد عبور سقر در چهاردهم ماهی نامشخص است.
- 4 -
الإمام ناصر محمد اليماني
20 - 01 - 1429 هـ
29 - 01 - 2008 مـ
01:33 صباحاً
ــــــــــــــــــ
إلى جميع علماء الأُمّة والباحثين عن الحقّ من الأُمّة أجمعين ..
بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على جميع الأنبياء والمرسلين من أوّلهم إلى خاتم مسكهم النبيّ الأُميّ الصادق الأمين وعلى التابعين للحقّ من الناس أجمعين في كلّ زمانٍ ومكانٍ إلى يوم الدين، ولا أُفرّق بين أحدٍ من رسله وأنا من المسلمين، أمّا بعد..
أشهدُ أن لا إله إلّا الله وحده لا شريك له وأشهدُ أنّ محمداً عبده ورسوله وأشهدُ أنّي المهديّ المنتظَر الحقّ لا أقول على الله ورسوله غير الحقّ مصدّقاً بكتاب الله وسنّة رسوله الحقّ ولا أُفرّق بين الله ورسوله، وأدعو الناس إلى الحقّ على بصيرةٍ من ربّي بعلمٍ وسلطانٍ منير، وأدعو جميع علماء الديانات الثلاث الأُمّيّين والمسيحيّين واليهود إلى الاحتكام إلى كتاب الله القرآن العظيم إن كانوا به مؤمنين، ولا أكفر بالتوراة والإنجيل الحقّ غير أنّي لا أعمد إليهما لأستنبط الحكم الحقّ منهما حتى ولو لم يتمّ تحريفهما، وذلك مني تنفيذاً لحُكم الله بأنّه جعل القرآن العظيم الكتاب المهيّمن على جميع الكتب السماوية، وضمنه الله من التحريف عبر العصور والأجيال ليجعله حُجّةً للإمام على طالب العلم وحُجّة طالب العلم على العالِم فلا يتّبعه حتى يأتي بسلطان علمه من القرآن المبين، ولن أذهب لأستنبط الحكم من السُنَّة فأنبذ القُرآن وراء ظهري بل أبحث عن الحكم أولاً في كتاب الله القرآن العظيم بدقةٍ متناهيةٍ عن الخطأ بإذن الله، وإذا لم أجد الحكم في المسألة من كتاب الله فعند ذلك أذهب للبحث عن ضالتي في سنّة محمد رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم.
ويا معشر علماء الأُمّة والباحثين عن الحقيقة من الناس أجمعين، إنّي أُشهدُ الله وكفى بالله شهيداً أنّي أتحدّاكم بالبيان الحقّ للقُرآن العظيم فيجعلني الله المُهيّمن به عليكم بعلمٍ وسلطانٍ مبينٍ واضحٍ وجليٍّ لعالِمكم وجاهلكم حتى ألجمكم بالحقّ إلجاماً حتى لا يكون أمامكم غير التصديق إن كنتم به مؤمنين، فلا تستطيعون أن تطعنوا في البيان الحقّ للقُرآن العظيم، فهل تدرون لماذا؟ وذلك لأنّي لن أُفسّر القرآن بالظنّ كمثل كثيرٍ من المفسّرين بالاجتهاد، وأعوذ بالله أن أقول على الله بالاجتهاد قبل أن يعلّمني ربي بالحقّ فأستنبطه لكم من محكم القُرآن العظيم، وأُحرّم الفتوى بالاجتهاد جملةً وتفصيلاً.
وأفتيكم عن الاجتهاد وهو: أن تبحث عن الحقّ حتى تجده بعلمٍ وسلطانٍ منيرٍ مقنعٍ ومن ثُمّ تُعلّموا الناس ما علّمكم الله على بصيرة.
ولكنّي أرى أكثركم يُفتي، ومن ثُمّ يقول: "هذا والله أعلم، فإن أخطأت فمن نفسي"! وهذا حرامٌ حرامٌ حرامٌ عليكم حرّمه الله في محكم القُرآن العظيم أن تقولوا على الله ما لا تعلمون، وأفتاكم الله في مُحكم القُرآن العظيم بأنّ ذلك ليس من أمره تعالى وأنّه من أمر الشيطان الرجيم أن تقولوا على الله ما لا تعلمون، فمن اتّبع أمر الرحمن فقد اعتصم بحبل الله واستمسك بالعروة الوثقى لا انفصام لها وهُدي إلى صراطٍ ــــــــــ مُستقيم، ومن قال على الله ما لا يعلم فقد اتّبع أمر الشيطان وغوى وهوى وكأنّما خرّ من السماء فتخطَفه الطير أو تهوي به الريح إلى مكانٍ سحيقٍ وذلك لأنّه لم يعتصم بحبل الله القُرآن العظيم العروة الوثقى.
ويا معشر علماء الأُمّة، إنّي أفتيكم بالحقّ أن لا تكونوا ساذجين فتصدّقوا أي رجُل يقول أنّه المهديّ المنتظَر سواء ناصر محمد اليماني أو اللحيدي أو السوداني أو غيرهم من جميع الذين يدّعون المهديّة ما لم يُثبت حقيقة ما يدعو إليه بعلمٍ وهُدًى من الكتاب المنير حتى يُلجمكم بالحقّ إلجاماً فيهيمن عليكم بما زاده الله من البسطة في علم الكتاب.
ويا معشر علماء الأُمّة، إنّي أراكم تتخبّطون فلا تعلمون كيف تعرفون مهديّ الأُمّة المنتظَر إلى صراطٍ مستقيم! ولسوف أعلّمكم كيف تعرفون أيَّ المهديّين المُدّعين شخصية الإمام المنتظَر، وأفصّل لكم الحُكم تفصيلاً من القرآن العظيم، وقبل أن ندخل في الشروط التي يتمّ تطبيقها على المهديّ المنتظَر الحقّ أعلّمكم بمكر الشياطين منذ أمدٍ بعيدٍ وكيف استطاعوا أن يصدّوا الناس عن الإيمان برسل ربهم في كلّ زمانٍ ومكانٍ لا يتّبعهم إلّا قليلٌ! ولذلك سوف أعلّمكم عن الأسباب التي منعت الناس من تصديق رسل ربّهم؛ إنّه بسبب مكر الشياطين إلى أوليائهم من الإنس، وحتى أعلّمكم بالحقّ فهلمّوا ننظر ما هو رد جميع الأُمم على رسل ربهم في كُلّ زمانٍ ومكانٍ وسوف نجده في القرآن العظيم الذي فيه خبركم وخبر من قبلكم ونبأ ما بعدكم لذلك سوف تجدون ردَّ الأُمم على رسُل ربهم بأنّه كان ردّاً موحّداً وكأنّهم تواصوا بهذا الردّ الموحّد لجيلٍ بعد جيل. وقال الله تعالى: {مَّا يُقَالُ لَكَ إِلَّا مَا قَدْ قِيلَ لِلرُّسُلِ مِن قَبْلِكَ} صدق الله العظيم [فصّلت:43].
ومن ثُمّ نبحث في القرآن العظيم ما هو هذا القول الموحّد من الأُمم لرُسل ربهم، وسوف نجده في موضع آخر في نفس الموضوع، وقال الله تعالى: {كَذَٰلِكَ مَا أَتَى الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ ﴿٥٢﴾ أَتَوَاصَوْا بِهِ ۚ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ ﴿٥٣﴾} صدق الله العظيم [الذاريات].
ولكنّنا نعلم بأنّ تلك الأُمم لم يتواصوا فيما بينهم بهذا الردّ الموحّد بل الشياطين تواصوا بمكرٍ خبيثٍ ليصدّوا الناس عن الإيمان برسُل ربِّهم، ونظراً لتواصي الشياطين بطريقةٍ موحّدة لصدّ الأُمم عن اتِّباع الرُسل ولذلك تجدون ردّ الأُمم على رُسل ربّهم كان ردّاً موحّداً وكأنّهم تواصوا بهذا الردّ الموحّد: {قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ ﴿٥٢﴾ أَتَوَاصَوْا بِهِ}. فتعالوا لأفصّل لكم هذا المكر الخبيث لعلّكم ترشدون فأبيّن لكم هذه الآية وأفصّلها تفصيلاً، ونبدأ أولاً بالبيان الحقّ لسبب قولهم لرُسُل ربّهم: {قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ ﴿٥٢﴾ أَتَوَاصَوْا بِهِ}، وذلك لأنّ الشياطين يعلمون بأنّه إذا أيّد الله رُسله بمعجزاتٍ للتصديق بأنّهم حقاً رُسُل الله ربِّ العالمين فإنّ الناس سوف يُصدقونهم فيتّبعونهم فيعبدون الله وحده لا شريك له، فيُحبط الشياطين ويبوءون بالفشل لصدّ الناس عن الصِراط المستقيم ولذلك اخترعوا مكراً خبيثاً حتى تُكذّب الأُمم بمعجزات ربّهم الحقّ التي يُؤيّد بها رُسله مهما كانت فجعلوا لها ضدّاً باطلاً ما أنزل الله به من سلطانٍ، ألا وهو (سحر التخييل) للأشياء على غير واقعها الحقيقي، برغم أنّ هذا المكر ليس له أي حقيقة على الواقع الحقيقي بل مجرد سحر الأعين للتخييل لشيء بأنّه تحوَّل إلى شيءٍ آخر غير ما كان عليه برغم أنّه لم يتحوّل شيء من واقعه! وتمّ تحويله ليس إلّا في حاسة البصر فُيخيّل إلى الأعين باطلٌ حقيقته صفر في الواقع الحقيقي! ولكنّها تكشف سحرهم حاسّة الملمس باليد لهذا الشيء لو كنتم تعلمون! ونضرب لكم على ذلك مثل في قصة موسى وفرعون والسحرة فسوف تجدون قول الأُمم الأُوَل لرُسل ربِّهم هو نفس قول فرعون الأَول لموسى عندما أخبره أنّه رسولٌ من ربِّ العالمين. قال: {قَالَ فِرْعَوْنُ وَمَا رَبُّ الْعَالَمِينَ ﴿٢٣﴾ قَالَ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا ۖ إِن كُنتُم مُّوقِنِينَ ﴿٢٤﴾ قَالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَلَا تَسْتَمِعُونَ ﴿٢٥﴾ قَالَ رَبُّكُمْ وَرَبُّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ ﴿٢٦﴾ قَالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِي أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ ﴿٢٧﴾} صدق الله العظيم [الشعراء].
فلماذا حكم فرعون بادئ القصة بأنّ موسى مجنون؟ وذلك بسبب مكر الشياطين يوسوِسون لبعض الأشخاص المصابين بالمسوس فيوسوس له الشيطان في صدره أنّه نبيٌ ورسولٌ من ربّ العالمين حتى يلفت انتباه الناس من حوله لفترةٍ قصيرةٍ ومن ثُمّ يتخبّطه الشيطان من المسّ فيبدأ هذا الشخص المُدّعي النّبوة بالتخبط فتارةً يقول أنّه نبيّ ورسول وتارةً يقول أنّه ابن الله أو أنّه الله! وذلك حتى يحكم الناس عليه بالجنون ويتبيّن لهم بأنّه أصابه مسُّ شيطانٍ رجيمٍ. وهذا مكرٌ خبيثٌ تفعله الشياطين حتى إذا جاء إليهم نبيٌّ ورسولٌ من ربِّ العالمين فيقولون له بادئ الرأي أنّه اعتراه أحد آلهتهم بسوء وهو مسّ شيطانٍ رجيمٍ نظراً لأنّه جعل الآلهة إلهاً واحداً لذلك اعتراه أحد آلهتهم بسوء فأصابه بالجنون وهذا بسبب مكر الشياطين عن طريق بعض الناس الذين يتخبّطونهم فيوسوسون لهم بغير الحقّ ومن ثُمّ يجعلونهم يتخبّطون في كلامهم وتصرفاتهم حتى يحكم عليه الناس بالجنون، وبسبِّب هذا المكر الخبيث تقول الأُمم بادئ الرأي أنّ رسولهم الذي أُرسل إليهم لمجنون وأنّه اعتراهُ أحد آلهتهم بسوءٍ بسبب كُفره بالآلهة ويدعو الناس إلى إلهٍ واحدٍ.
وكذلك كان ردُّ فرعون على رسول الله موسى عليه الصلاة والسلام برغم أنّه يدعو إلى عبادة الله وحده لا شريك له، وكذلك دعوة جميع الأنبياء والمرسلين إلى كلمة التوحيد لا إله إلا الله وحده لا شريك له ولكنّ الأُمم تحكم بادئ الرأي على رُسُل ربهم بالجنون بسبب مكر الشياطين إلى بعض أصحاب الأمراض النفسية، وذلك المكر كان هو السبب في الحُكم على رُسل الله بادئ الأمر بالجنون، وكذلك تجدون ردُّ فرعون على موسى على دعوته إلى كلمة التوحيد وقال لموسى: {قَالَ فِرْعَوْنُ وَمَا رَبُّ الْعَالَمِينَ ﴿٢٣﴾ قَالَ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا ۖ إِن كُنتُم مُّوقِنِينَ ﴿٢٤﴾ قَالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَلَا تَسْتَمِعُونَ ﴿٢٥﴾ قَالَ رَبُّكُمْ وَرَبُّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ ﴿٢٦﴾ قَالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِي أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ ﴿٢٧﴾} صدق الله العظيم [الشعراء].
ولكنّ الشياطين قد عملوا حسابهم بأنّ الله قد يؤيّد رُسُله بآيات المعجزات ومن ثُمّ يتبيّن لهم أنّه ليس بمجنونٍ وأنّه حقاً رسولٌ من ربّ العالمين ولذلك أيّده الله بآيات التصديق، فمن ثُمّ عمدت الشياطين إلى تعليم بعض من الناس السّحر أي سِّحر التخييل في حاسة البصر، وهذا النوع من السّحرة لا يُنكرون أنّهم ساحرون بل يقولون للناس أنّهم سحرة فيسترهبونهم ويأتون بسحرٍ عظيمٍ في الإثم ما أنزل الله به من سُلطان! وذلك المكر يكون صداً من الشياطين عن الصِراط المستقيم حتى إذا جاء الرسول بسلطانٍ مُّبينٍ فيقول لهم الناس: "إذاً قد تبيّن لنا بأنّك لست مجنوناً بل ساحرٌ عليم".
فلنُتابع قصّة موسى وفرعون والسّحرة، وقال موسى عليه الصلاة والسلام لفرعون حين حكم عليه بادئ الأمر بالجنون وتهدَّده وتوعدَّه، وقال موسى: {قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُكَ بِشَيْءٍ مُّبِينٍ ﴿٣٠﴾ قَالَ فَأْتِ بِهِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ ﴿٣١﴾ فَأَلْقَىٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُّبِينٌ ﴿٣٢﴾ وَنَزَعَ يَدَهُ فَإِذَا هِيَ بَيْضَاءُ لِلنَّاظِرِينَ ﴿٣٣﴾ قَالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هَـٰذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ ﴿٣٤﴾} صدق الله العظيم [الشعراء].
فانظروا إلى نجاح المكر الشيطاني في صدّ الأُمم عن اتّباع الصِراط المستقيم، فهنا نجد فرعون حكم على موسى بادئ الأمر بالجنون حتى إذا جاءه موسى بسلطانٍ مُّبينٍ فعندها تغيّرت نظرية فرعون تجاه موسى بأنّه ليس مجنوناً، فانظروا إلى قول فرعون: {قَالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هَـٰذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ ﴿٣٤﴾} صدق الله العظيم؛ ويقصد فرعون بأنّ موسى ليس إلّا ساحرٌ وسوف يأتيه بسحرٍ مثله وهو مكر الشياطين الخبيث حتى لا تُصدّق الأُمم بمعجزات التصديق من الله لرسله الحقّ.
فلنتابع القصة بتدبرٍ وتمعنٍ: {قَالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هَـٰذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ ﴿٣٤﴾ يُرِيدُ أَن يُخْرِجَكُم مِّنْ أَرْضِكُم بِسِحْرِهِ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ ﴿٣٥﴾ قَالُوا أَرْجِهْ وَأَخَاهُ وَابْعَثْ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ ﴿٣٦﴾ يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٍ ﴿٣٧﴾} صدق الله العظيم [الشعراء].
إذاً يا قوم، لولا اختراع سحر التخييل التي تُعلِّمُه الشياطين لبعض الناس إذاً لصدّقت الأُممُ رُسُلَ ربِّهم ولما كذّبوا بآيات التصديق الحقّ ولهداهم الله الصِراط المستقيم، ولكنّ الشيطان أصدقهم ظنّه وقعد لهم بالصِراط المُستقيم فصدّهم عن السبيل باختراع سحر التّخييل والذي ليس له أي حقيقة في الواقع الحقيقي! ولربما يودّ أحدكم أن يقاطعني فيقول: "كيف تقول ليس له أي حقيقة، وقد رأت الناس عصيَّ وحبالَ السّحرة بأنّها ثعابين تسعى برغم أنّها كانت من قبل أن يلقوها ليست إلّا عصيّاً وحبالاً!". ومن ثُمّ نردُّ عليه ونقول: بأنّ جميع العصيّ والحبال التي ألقى بها السّحرة لم تتغيّر من واقعها شيئاً ولم تتحوّل إلى شيءٍ آخر على الإطلاق.
ولربّما يقاطعني أحدكم فيقول: "وما يدري الناس المجتمعون في يوم الزينة أيُّهم الحقّ؛ هل عصا موسى أم عصيّ وحبال السحرة فجميعها تسعى ثعابين في نظرهم! وكيف للناس أن يعلموا الحقّ من الباطل لكي يفشل مكر الشياطين؟". ومن ثُمّ نردُّ عليهم ونقول قد أفتاكم الله في القُرآن العظيم لو كنتم تتدبّرون بأنّ سحر التخييل ليس له أي حقيقة على الواقع الحقيقي؛ بمعنى أنّ الحبال والعصيّ لم تتغير شيئاً عن واقعها. وقال الله تعالى: {فَلَمَّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاءُوا بِسِحْرٍ عَظِيمٍ} صدق الله العظيم [الأعراف:116].
ولربما الجاهلون يقولون بأنّ الله وصف السحر بالعظمة فيقولون على ربِّهم زوراً وبهتاناً عظيماً. وإنّما يقصد الله بقوله: {وَجَاءُوا بِسِحْرٍ عَظِيمٍ} صدق الله العظيم؛ أي عظيمٌ في الإثم لأنّه تصديّه للتصديق بآيات الله ومعجزاته تصديقاً لرسله الحقّ فلا يهتدي الناس إلى الصِراط المستقيم، ولكنّ حبال وعصيّ السحرة لم تتغيّر شيئاً في واقعها، فأين العظمة والحبال والعصيّ لم تتحوّل شيئاً؟ وليس إلّا أنّهم سحروا أعين الناس فخُيّل إليهم من سحرهم أنّها تسعى. ومثل سحرهم كمثل سرابٍ بِقِيعةٍ يحسبه الظمآن ماءً حتى إذا جاءه لم يجده شيئاً كما كان يراه بعينه من قبل أن يأتيه، ولو ذهب فرعون أو هامان أو أحد الحاضرين من الناس يوم الزينة فتقدم إلى عصيّ السحرة وحبالهم ويقول: "كلّ واحدٍ منكم يمسك ثعبانه من عنقه". ومن ثُمّ يتقدم فيلمس ثعابين السحرة بيده، وأقسم بالله العلي العظيم بأنّه سوف يجد جميع حبال وعصيّ السحرة بحاسة ملمس اليد بأنّها لم تتغيّر شيئاً بل باقيةً عصياً وحبالاً كواقعها الحقيقي من قبل أن يلقوها، وإنما يُخيّل للناس الحاضرين من سحرهم أنّها تسعى وليس لما يرونه أي حقيقة على الواقع الحقيقي! ويكشف ذلك بحاسّة الملمس بأنّها عصيٌّ وحبالٌ ولم تتغيّر شيئاً في واقعها الحقيقي، ومن ثُمّ يذهب إلى ثعبان موسى ويقول: "يا موسى أمسك ثعبانك بعنقه". ومن ثُمّ يفرك ذيل ثعبان موسى بيده وعندها سوف يجد بأنّ عصاة موسى حقاً قد تحولت إلى ثعبان مبينٍ في حاسة البصر ويصدقه حاسة الملمس باليد ويفركه فإذا هو يُهزّ يده فيتبيّن له أنّه حقّاً لثعبانٌ مُبينٌ فحقّاً على الواقع الحقيقي تحولت من عصا إلى ثعبان من غير أبٍ ولا أمّ بل بكن فيكون من عصا إلى ثعبانٍ مُّبينٍ مُعجزة التصديق من الله ربّ العالمين!
ولكن للأسف، فإنّ كُفّار قريش حتى لو أنزل الله كتاباً يرونه من السماء نازلاً إلى بين يدي محمدٍ رسول الله - صلّى الله عليه وآله وسلّم - ومن ثُمّ يذهبون إليه فيلمسون كتاب الله بأيديهم لقالوا: "إنّ هذا لسحرٌ مُّبين"! نظراً لعدم خلفيّتهم عن سحر التّخييل بأنّه ليس إلّا في الخيال البصري ولا ينبغي له أن يكون حقيقة ما تراه العين حقّاً على الواقع الحقيقي وهو سحر. وقال الله تعالى: {وَلَوْ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ كِتَابًا فِي قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ لَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَـٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِينٌ ﴿٧﴾} صدق الله العظيم [الأنعام].
وننتقل الآن إلى مكر الشياطين ضدّ المهديّ المنتظَر الحقّ وقد مكروا كثيراً فيوسوِسون لبعضٍ من أصحاب المسوس أن يقول إنّه المهديّ المنتظَر فيشعر في نفسه أنّه المهديّ المنتظَر، وأقسم بالله العلي العظيم لو يذهب أتباعه بهذا المُدّعي إلى شيخٍ يعالج بالقرآن فيقرأ عليه قدر ساعةٍ أو ساعتين بالكثير ليتبيّن لهم أنّ فيه مسّ شيطانٍ رجيمٍ يوسوِس له بغير الحقّ! وأما إذا كان الممسوس لا يُريد إذا كان فيه مسّ أن يتبَيّن لأتباعه فلن ينطق المسّ بلسانه ولكنّهم سوف يعرفون ذلك في وجهه يكاد أن يسطو بالذي يتلو عليه القرآن! وذلك لأنّ المسّ يحترق بالآيات البيّنات التي تُبيّن للناس كلمة التوحيد الحقّ فيحترق منها مسوس الشياطين في الناس، فأمّا الإنسان الممسوس فأنّه لا يحترق بل يتضايق من الذِّكر الحكيم وكأنّه يصّعّد في السماء صدره ضيِّقاً حرجاً لا يكاد أن يتنفس! وأمّا الشياطين التي في الأجساد فتُحرق بالقُرآن العظيم وكأنّه نار. وقال الله تعالى: {وَإِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ تَعْرِفُ فِي وُجُوهِ الَّذِينَ كَفَرُوا الْمُنكَرَ ۖ يَكَادُونَ يَسْطُونَ بِالَّذِينَ يَتْلُونَ عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا ۗ قُلْ أَفَأُنَبِّئُكُم بِشَرٍّ مِّن ذَٰلِكُمُ ۗ النَّارُ وَعَدَهَا اللَّـهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ۖ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ ﴿٧٢﴾} صدق الله العظيم [الحج].
وإيّاكم أن تظلموا الممسوسين الذين تؤذيهم الشياطين بلاءً من ربّ العالمين فلا أقصدهم شيئاً، وإن كانت الأعراض واحدة بل أقصد الذين يدّعون المهديّة بغير الحقّ ويريدون أن يضلّوا الناس عن الصِراط المستقيم؛ ولا أقصد الإنسان الممسوس بل الشيطان الذي فيه يريد أن يُضلّه ويُضلّ المسلمين عن الحقّ ومنهم من يُصيبونه بالجنون من بعدِ أن يدّعي المهديّة ومن ثُمّ النبوّة ولربما الربوبيّة، وبعضٌ منهم قد يستمر في دعوته فيقول إنّه المهدي المنتظر.
ولكن كيف لكم يا معشر المسلمين أن تعرفوا أيّ من هؤلاء المهديين الحقّ المنتظَر خليفة الله على البشر من أهل البيت المُطهّر؟ فتوجد هناك شروط إذا لم يتصف بها هذا الذي يدّعي المهديّة فهو ليس المهديّ المنتظَر الحقّ. ونذكر أهم هذه الشروط وهو أن يزيده الله بسطةً في علم الكتاب على جميع علماء الأُمّة فيؤتيه الله عِلم القرآن كُلّه حتى يُبيّن للناس أسراراً خُفيت في هذا القرآن العظيم وحقائق لطالما قضَّت مضاجع كثيرٍ من الباحثين عن الحقيقة، كمثل إرم ذات العماد التي لم يُخلق مثلها في البلاد وثمود الذين جابوا الصخر بالواد، وكذلك أصحاب الكهف والرقيم من آيات الله عجباً، وكذلك حقيقة يأجوج ومأجوج وأين هم، وكذلك حقيقة سدّ ذي القرنين وكذلك حقيقة المسيح الدجال وكذلك حقيقة الأراضين السبع، فإذا استطاع هذا الذي يدّعي المهديّة أن يُبيّن للناس من القرآن جميع هذه الأسرار والتي لا تزال مجهولة الحقائق لدى جميع علماء الأُمّة شرط أنّ الباحثين عن الحقيقة من بعد البيان لهم يهتموا بالأمر فيبحثوا عن تصديق البيان من القرآن بالتطبيق للتصديق بالعلم والمنطق على الواقع الحقيقي بكل حيلةٍ ووسيلة فإذا وجدوا بيان الأسرار هو الحقّ من ربِّهم بِلا شك أو ريب فقد تبيّن لهم الحقّ الذي يدعو إلى الحقّ ويهدي إلى صِراطٍ ــــــــــ مستقيم إن كانوا يريدون الحقّ، ومن أعرض عن الحقّ يُقيّض الله له شيطاناً فهو له قرين، وإنّهم ليصدّونهم عن السبيل ويحسبون أنّهم مهتدون ولم يجعلهم الله مهديّون، فكيف يصطفيهم الله ثُمّ لا يؤيّدهم بالعلم والسلطان المُّبين؟ بل يجادلون بالوهم والظنّ الذي لا يغني من الحقّ شيئاً، وكذلك سوف يرى أولو الألباب بأنّ تأويلهم للقرآن معدوم السلطان بل يُأَوِّلون القُرآن حسب هواهم وحسب ما يشتهون وزيّن لهم الشيطان عملهم فصدّهم عن السبيل وذلك لأنّهم اتَّبعوه وأطاعوا أمره بقولهم على الله ما لا يعلمون، وقد حرّم الله عليهم ذلك أن يقولوا على الله ما لا يعلمون وإنّ ذلك من أمر الشيطان وليس من أمر الرحمن. وقال الله تعالى: {وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ ۚ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ ﴿١٦٨﴾ إِنَّمَا يَأْمُرُكُم بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ وَأَن تَقُولُوا عَلَى اللَّـهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿١٦٩﴾} صدق الله العظيم [البقرة].
وعلّمكم الله في القرآن العظيم بأنّ ذلك من أمر الشيطان، وأنّه حرّم ذلك الرحمن أن يقول عليه الإنسان بالظنّ ما لم يعلم. وقال الله تعالى: {قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالْإِثْمَ وَالْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَأَن تُشْرِكُوا بِاللَّـهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَأَن تَقُولُوا عَلَى اللَّـهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿٣٣﴾} صدق العظيم [الأعراف].
ويا معشر الباحثين عن الحقيقة، ألم يكفِكم من آيات التصديق ما قد بيّنّاه لكم أم أنّكم لم تجدوها حقاً على الواقع الحقيقي؟ إذاً أنا لست المهديّ المنتظَر إذا لم تجدوا آيات التصديق حقاً بالتطبيق على الواقع الحقيقي. وأقسم بالله العلي العظيم لقد بيّنت لكم من آيات الله الكُبرى على الواقع الحقيقي بالعلم والمنطق فبيّنت لكم كيف كان الكون قبل أن يكون وأنتم تعلمون أنّه كان رتقاً كوكباً واحداً، ومن ثُمّ زدناكم علماً وبيّنت لكم أيّ الكواكب كان رتقاً واحداً وأنّه كان رتقاً واحداً في كوكبكم الذي تعيشون فيه والذي رمزه الماء في القرآن العظيم، ومن ثُمّ بيّنت لكم أنّ كوكبكم ليس من عدد الرقم سبعة للأراضين السبع وذلك لأنّه هو الكوكب الأُم الذي انفتق منه هذا الكون العظيم، ومن ثُمّ بيّنتُ لكم بأنّ الأراضين السبع توجد طباقاً من تحت أرضكم في الفضاء؛ سبعاً طباقاً، وتمّ التطبيق للتصديق فلم يُحدث لكم ذكرا.
ومن ثم بيّنت لكم: {وَالْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ ﴿١٠﴾ فِيهَا فَاكِهَةٌ وَالنَّخْلُ ذَاتُ الْأَكْمَامِ ﴿١١﴾ وَالْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَالرَّيْحَانُ ﴿١٢﴾ فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿١٣﴾} صدق الله العظيم [الرحمن]، وأنّها لتوجد تحت أقدامكم يسكنها الشيطان المسيح الدجال هو وقبيله منكم، فيرونكم من حيث لا ترونهم وهم لكم يمكرون وللمهديّ المنتظَر ينتظرون لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ؛ بل يُعدُّ جيشاً كبيراً من نسل أُناسٍ منكم ليواجه به عدوّه اللدود المهديّ المنتظَر، وإنَّا فوقهم قاهرون وجند الله لهم المنصورون ولهم الغالبون، وكان حقاً على الله أن ينصر الناصر لمحمدٍ رسول الله - صلّى الله عليه وآله وسلّم - الإمام ناصر محمد اليماني والذي جعل الله في اسمه خبره وعنوان أمره (ناصر محمد)، وذلك لأنّه لم يجعله الله نبيّاً ولا رسولاً بل إمام عدلٍ وذو قول فصلٍ وما هو بالهزل، فلا يجادلني عالِمٌ من القرآن إلّا غلبته بالحقّ؛ بل لا أتحدَّى بالبيان اللفظي فحسب بل تحدٍّ بآيات التصديق للتطبيق على الواقع؛ هل حقاً البيان لأسرار القرآن الذي بيّنها ناصر اليماني تجدونها حقاً على الواقع؟
ويا قوم! كم بيّنت لكم من آيات الله على الواقع الحقيقي، فعمد الأذكياء منكم إلى الأخطاء اللغوية فجعلوها حُجّةً عليّ؛ بل هي حُجّتي عليهم إذ كيف أُبيّن القُرآن البيان الحقّ فيجدونه الحقّ على الواقع الحقيقي وهم لم يعلموه من قبل رغم تفوّقهم علينا بالغُنّة والقلقلة وليست لديهم أخطاءٌ لغويةٌ ولكنّهم لم يستطيعوا معرفة ما عَلِمَه صاحب الأخطاء اللغوية! فيقول أولو الألباب منكم: "إنّه حقاً يتلقّى القُرآن بالتفهيم من ربّ العالمين برغم أنّه ليس بارعاً في النحو والإملاء ولكنّه استطاع أن يأتي بالبيان الحقّ للقرآن من نفس القرآن بإلهامٍ من لدن حكيمٍ عليمٍ". فيعلمون أنّ تلك مُعجزةٌ لي وحُجّةٌ لي وليست حُجّةً عليّ كما يظن الذين جعل الله فتنتهم الأخطاء اللغوية فاشمأزَّت قلوبهم فعموا عن البصيرة للبيان وجعلوا جُلّ تركيزهم على الأخطاء اللغوية! ومنهم من يشمئز قلبه فلا يُكمل قِراءة البيان إلى آخره وكان سبب فتنته هو الأخطاء اللغوية. ومن ثُمّ نقول لهم: يا قوم اتّقوا الله وانظروا هل لديّ خطأ في البيان للقرآن؟ فتلك هي الحُجّة علينا لو كنتم تعقلون.
أما ما دام ناصر اليماني أتاكم بالبيان الحقّ للقرآن فلن تُعيبه الأخطاء اللغوية بل هي معجزةٌ له إذ كيف يأتي بالبيان المنطقي خيراً منكم وأحسن تفسيراً برغم تفوقكم عليه في النحو والإملاء؟ إذاً يا قوم إنّي لم أعلّم بالبيان نظراً لبراعتي في اللغة العربية بل بالتفهيم من لدن حكيمٍ عليم، أفلا تعقلون؟
ولسوف نزيدكم بالبيان الحقّ من القرآن عن موقع إِرَم ذات العماد التي لم يُخلق مثلها في البلاد وثمود الذين جابوا الصخر بالواد، وأنّ موقعهم في منطقة الربع الخالي بالجزيرة العربية وليس كما تظنّون بأنّ مواقع ثمود هي الجبال المنحوتة؛ بل أجد قصورهم في وسط الربع الخالي في موقع الرجفة لكويكب العذاب، وأما قُرى قوم عادٍ فسوف تجدونها كالرّميم في ظاهرها؛ بمعنى أنّها تُغطيها الكُثبان الرملية من جرَّاء الريح العقيم والتي لم تبلغ درجة سرعتها ريحٌ على وجه الأرض منذ أن سكنها الإنسان.
ويا معشر الباحثين عن الحقيقة إنّي لن أُكلّمكم من غير كتاب الله ربِّ العالمين وأُفصّل لكم تفصيلاً، فهل أنتم به مؤمنون؟ ونبدأ بقوم (عاد)، وقال تعالى في القُرآن العظيم بأنّ قُراهم ممتدةٌ بين قُرى سبأ وقُرى مكة المكرمة. وقال الله تعالى: {وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا قُرًى ظَاهِرَةً وَقَدَّرْنَا فِيهَا السَّيْرَ ۖ سِيرُوا فِيهَا لَيَالِيَ وَأَيَّامًا آمِنِينَ ﴿١٨﴾} صدق الله العظيم [سبأ].
فأما قرى سبأ فهي في مأرب كما تعلمون بأنّ الله أرسل عليهم سيل العَرِم لوادي (ذنه) وكبس منازلهم باطن الأرض ما كان قوياً منها وبعضها أخذها في طريقه، وأما قرى عادٍ فهي في المنطقة الوسط بين قرى مكة المكرمة وقرى سبأ مأرب، بمعنى أنّهم في منطقة الربع الخالي.
ولربما يودُّ أحدكم أن يقاطعني فيقول: "وكيف يعيشون في الصحراء بلا ماء؟". ومن ثُمّ نردُّ عليه: إنّي أجد في القرآن بأنّه يوجد في أجزاءٍ من الربع الخالي حياةً طيّبةً وجناتٍ وعيون وبئرٍ معطّلةٍ فلا تُستخدم وقصرٍ مُّشيدٍ فلا يسكن فيه أحد. تصديقاً لقول الله تعالى: {فَكَأَيِّن مِّن قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا وَهِيَ ظَالِمَةٌ فَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا وَبِئْرٍ مُّعَطَّلَةٍ وَقَصْرٍ مَّشِيدٍ ﴿٤٥﴾} صدق الله العظيم [الحج].
فأمّا الخاويات على عروشها فهي قُرى قوم ثمود، وأمّا البئر المعطّلة والقصر المشيد فهي قُرى إرمَ ذات العماد التي لم يُخلق مثلها في البلاد، وقال الله تعالى: {ذَٰلِكَ مِنْ أَنبَاءِ الْقُرَىٰ نَقُصُّهُ عَلَيْكَ ۖ مِنْهَا قَائِمٌ وَحَصِيدٌ ﴿١٠٠﴾} صدق الله العظيم [هود].
فأما القائم والذي لا يزال قائماً فهي قرى إرم العُظمى قائمةٌ تحت الكثبان الرملية لو كنتم تعلمون، وأما الحصيد فهي قرى ثمود وهي في نفس الربع الخالي في موقع الرجفة لكويكب العذاب والذي ضرب منطقة الربع الخالي قبل ما يقارب سبعة وعشرون ألف سنة، وهم قبيل أصحاب الرّس قرية الرّسُل الثلاثة أصحاب الكهف والذين يسمّونها حِمّة ذياب ابن غانم، واسمها الحالي حِمّة كلاب. ولا أُريد الخروج عن الموضوع فقد بيّنا قرية أصحاب الرّس والكهف والرقيم ولكنّ أكثركم يجهلون، والذين عثروا على الخبر لا يبحثون عن الحقّ هل يجدونه حقاً على الواقع أم أنّ ناصر اليماني يقول على الله ما لا يعلم؟ والكذب حباله قصيرة، يا قوم أليس فيكم رجل رشيد؟
ونعود لقرى عادٍ وثمود، فأمّا عادٌ فأهلكهم الله كما تعلمون بالريح العقيم، ومعنى قول الله العقيم بمعنى أنّها لم تكن كمثلها ريح في سرعتها في تاريخ البشرية أجمعين ولذلك تُسمى الريح العقيم، أي الوحيدة في رقم السرعة الرهيبة وأي شيء يواجهها فإذا لم تحمله فتجعله كالرميم، ومعنى قوله كالرّميم بمعنى أنّه قد يمرّ أحدكم جنب ذلك الشيء فيحسبه رميم وهو أحد قصور إرمَ ذات العماد التي لم يخلق مثلها في البلاد، وتوجد تحت الكثبان الرملية في منطقة الماء بالربع الخالي وكانت مروجاً وأنهاراً لو كنتم تعلمون، وسوف تعود قريباً جداً مروجاً وأنهاراً إن يشاء الله، فتحِلّ الرجفة قريباً من دياركم في الربع الخالي حتى يأتي الله بأمره فتطيعون أمر المهديّ المُنتظَر. وقد أصابت الرّجفة الربع الخالي قبل ما يقارب سبعة وعشرين ألف سنة؛ أهلك الله بالرجفة قوم ثمودٍ فضربهم كويكب وهو ما تسمونه بالنيزك ولكنّه ضخمٌ طاغيةٌ، ويسمى طاغية لأنّه أتى من خارج الأرض فاخترق غلافها الجوي فوقع على قوم ثمود في منطقتهم بالربع الخالي المأهول بالحياة والماء، وقال الله تعالى: {فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ ﴿٣٧﴾} صدق الله العظيم [العنكبوت]. ولكنّي أرى موقع الرجفة في منطقة في الربع الخالي بعيدة جداً من الجبال وذلك لأنّ الله قال عنهم: {وَثَمُودَ الَّذِينَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ ﴿٩﴾} صدق الله العظيم [الفجر]؛ بمعنى أنّهم بعيدون عن الجبال والصخور ولكنّهم نحتوا الجبال وقطعوا منها صخوراً كُبرى ومن ثُمّ يحضرونها إلى واحتهم بالواد بالربع الخالي، وسوف تجدون حطامها في موقع الرجفة أو على مقربةٍ من موقع الرجفة ليخسف الله بديارهم الأرض.
ولربما يودُّ أحدكم أن يقاطعني فيقول: "مهلاً مهلاً، لقد كانت مساكن عاد وثمود يعرفها كُفّار قريش، لذلك قال الله تعالى: {وَعَادًا وَثَمُودَ وَقَد تَّبَيَّنَ لَكُم مِّن مَّسَاكِنِهِمْ} صدق الله العظيم [العنكبوت:38]". ومن ثُمّ نردُّ عليه فنقول: إنه لا ينبغي أن يكون هنالك تناقضٌ في القُرآن! فقد أخبر القُرآن بأنّ محمداً رسول الله وقومه لا يرون لهم من باقية ولا أثر ولا آثار، لذلك قال الله تعالى: {فَهَلْ تَرَىٰ لَهُم مِّن بَاقِيَةٍ ﴿٨﴾} صدق الله العظيم [الحاقة].
{وَعَادًا وَثَمُودَ وَقَد تَّبَيَّنَ لَكُم مِّن مَّسَاكِنِهِمْ} صدق الله العظيم، وأقسم بالله العظيم أنّه يقصد بوش الأصغر وأوليائه وقد أحاطه الله عن طريق الأقمار بمساكن عادٍ وثمود وتبيّن لهم كيف فعل الله بهم لذلك ينطق القرآن بالتهديد والوعيد المُوجّه للمفسدين في الأرض اليوم من بعد القسم للتصديق بالعذاب بحدوث أشراط الساعة الكبرى كما سبق وأن بيّنّا لكم من قبل. وقال الله تعالى: {وَالْفَجْرِ ﴿١﴾ وَلَيَالٍ عَشْرٍ ﴿٢﴾ وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ ﴿٣﴾ وَاللَّيْلِ إِذَا يَسْرِ ﴿٤﴾ هَلْ فِي ذَٰلِكَ قَسَمٌ لِّذِي حِجْرٍ ﴿٥﴾ أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ ﴿٦﴾ إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ ﴿٧﴾ الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي الْبِلَادِ ﴿٨﴾ وَثَمُودَ الَّذِينَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ ﴿٩﴾ وَفِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتَادِ ﴿١٠﴾ الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلَادِ ﴿١١﴾ فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسَادَ ﴿١٢﴾ فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذَابٍ ﴿١٣﴾ إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ ﴿١٤﴾} صدق الله العظيم [الفجر].
وأما وصف أجسام قوم عادٍ وثمود فضخامتها تشبه أجسام أصحاب الكهف، وذلك لأنّ أصحاب الكهف على مقربةٍ منهم في الزمن فهم من بعد عادٍ وثمود فكذلك أجساد عادٍ وثمود ضخمة فقد وصفها لكم القرآن في ضخامتها بأنّهم عمالقة فيكون أطولكم إلى جانب أحدهم كمثل طفل يمشي إلى جانب أطول رجل فيكم، وتستنبطون ذلك من خلال قول الله تعالى: {كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ مُّنقَعِرٍ} صدق الله العظيم [القمر:20].
فهل تعلمون ما هو أعجاز النخل؟ وهو ساق النخلة الطويل إذا انقعر من الأرض فخوى على الأرض ساقطاً. وبيّن لكم التشبيه الحقّ كذلك في قول الله تعالى: {فَتَرَى الْقَوْمَ فِيهَا صَرْعَىٰ كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِيَةٍ} صدق الله العظيم [الحاقة:7].
وإنّما يا قوم يشرح لكم القرآن العظيم ضخامة هؤلاء القوم في قوله تعالى: {فَتَرَى الْقَوْمَ فِيهَا صَرْعَىٰ كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِيَةٍ} صدق الله العظيم. وكذلك قوله تعالى: {كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ مُّنقَعِرٍ} صدق الله العظيم، وذلك لأنّ طولهم يشبه طول أعجاز النخل، والقرآن دقيق في وصفه فلا بد أنّ طولهم كطول جذوع النخل، فليستقِم أحدكم إلى جانب جذع نخلةٍ وسوف يجد الفرق بيننا وبينهم كالفرق بيننا وبين طول جذوع النخل العملاق فهل أنتم مصدِّقون، وتبحثون عن الحقائق على الواقع الحقيقي بكل حيلةٍ ووسيلة كل منكم على قدر جهده وحيلته؟ وإن أردتم الأحياء النائمين فاذهبوا الأقمر بمحافظة ذمار شرقي حورور فتجدون أصحاب الكهف في قرية الأقمر لتعلموا حقيقة قول الله تعالى: {لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا} صدق الله العظيم [الكهف:18]. فتعلمون إنّما الفرار من التفاجؤ لأجساد بشرٍ عمالقة لم يُرَ مثلهم قط ويرى أحدكم نفسه حقيراً صغيراً إليهم. وأقسم بالله العليّ العظيم لا أنطق لكم بغير الحقّ، فهل تؤمنون بالقُرآن العظيم؟ فلا نزال ندّخر آياتٍ كثيرة للمُمترين فنلجمهم بالحقّ إلجاماً.
وأرجو من الله أن يُجازي ابن عمر عنّي بخير الجزاء بأفضل ما جزى به عباده الصالحون وذلك أنّه حقاً رجُلٌ يسعى للتطبيق للتصديق على الواقع الحقيقي ليقول للناس يا قوم اتّبعوا المهدي المنتظَر الذي يُخاطبكم بالبيان الحق للقُرآن تجدونه حقّاً على الواقع الحقيقي، وهو على ذلك من الشاهدين، فلا أُثني عليه إلّا وأنا أعلم أنّه يستحق الثناء وأعلم أنّه لا يريد مني جزاءً ولا شكوراً بل يُريد حُبّ الله وقُربه ورضوان نفسه وأنا على ذلك من الشاهدين رضي الله عنه وأرضاه وشفاه وعافاه إنّ ربّي سميع الدعاء فلا ييأس من رحمة الله إلّا القانطون، وسلامٌ على المرسلين، والحمدُ لله ربِّ العالمين.
ويا قوم ما خطبكم تنبذون كتاب الله وراء ظهوركم وتعمدون إلى الروايات؟ فمنها ما هو صحيحٌ وأكثرها ما أنزل الله به من سلطان؛ بل وتستمسكون بها وكأنَّ الله وعدكم بحفظها من التحريف كما وعدكم بحفظ القُرآن العظيم! فلماذا تذرون كتاب الله المحفوظ من التحريف وتتمسّكون برواياتٍ تحتمل الصح والخطأ؟ فما كان منها موافقاً للبيان الحقّ للقرآن فهو حقّ، وما خالف القرآن من السّنّة فهو باطلٌ ولم ينطق به محمد رسول الله - صلّى الله عليه وآله وسلّم - الناطق بالبيان الحقّ للقُرآن العظيم، فكيف أُجادلكم بالقرآن ومن ثُمّ يأتي أحدكم يهذهذ لي بروايات وأحاديث؟ برغم إنّكم تعلمون أنّ منها الموضوع ومنها المدرج فيه زيادة عن الحقّ ومنها ما هو حقّ نطق به الذي لا ينطق عن الهوى، وأنا لا أنكر سُنَّة مُحمد رسول الله الحقّ ولكنّي لا أبدأ بالثانية ومن ثُمّ أعود للأولى، فكيف تبدأون بالسُنَّة من قبل الكتاب؟ بل عليكم أولاً البحث في كتاب الله عن ضالّتكم فإذا لم تجدوها فاذهبوا للسنة من بعد القرآن، وكذلك لا أريد أن أجادلكم بالروايات والأحاديث وذلك لأنّّي لم أجد في القرآن العظيم بأنّ الله وعدكم بحفظ أحاديث النبيّ عليه الصلاة والسلام. وقال الله تعالى: {وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِندِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِّنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ ۖ وَاللَّـهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ ۖ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّـهِ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّـهِ وَكِيلًا ﴿٨١﴾} صدق الله العظيم [النساء].
إذاً يا قوم إنّي أخاطبكم بالمضمون من التحريف ليكون حُجّتي عليكم أو حُجّتكم عليّ أفلا تعقلون؟ ما لم؛ فلماذا حفظه الله من التحريف إلّا لكي لا يكون لكم حُجّة بين يدي الله بأنّكم ضلَلْتم عن الصِراط المستقيم نظراً لتحريف القرآن، ولذلك حفظه الله حتى لا تكون لكم الحُجّة، بل الحُجّة لله ولرسوله وللمهديّ المنتظَر.
وسلامٌ على المرسَلين، والحمدُ لله ربِّ العالمين..
المهدي المنتظَر الحقّ؛ الإمام ناصر محمد اليماني.
______________